ترانه های کودکانه

خورشیدخانم

از پشت کوه دوباره خورشید خانوم در اومد    با کفشای طلا و پیرهنی از زر اومد    آهسته تو آسمون چرخی زد و هی خندید    ستاره ها رو آروم از توی آسمون چید    با دستای قشنگش ابرا رو جابه جا کرد    از اون بالا با شادی به آدما نیگا کرد    دامنشو تکون داد رو خونه ها نور پاشید    آدمها خوشحال شدن خورشید بااونها خندید...   ...
27 ارديبهشت 1393

کی بود کی بود؟

یه لوله ی دراز بود تو اون پُر از گاز بود یه روز بوشو شنیدم ولی اونو ندیدم گفتم مامان این کیه بوی خطرناکیه! مامان اومد شیر گاز و ببنده دیدم داره می خنده بو ها، نه از لوله، نه از شیر بود فقط بوی پیاز داغ و سیر بود   ...
27 ارديبهشت 1393

نماز

از باغ جا نمازم آهسته پر کشیدم رفتم به سوی باغی یک باغ سبز و خرم دیدم که گل در آن باغ روییده دسته دسته دیدم کنار گل ها یک شاپرک نشسته آن شاپرک مرا دید پر زد به سویم آمد او با خودش گل آورد گل را به چادرم زد گفتم: به شاپرک جان این گل چه خوب و ناز است او شادمان شد و گفت: این گل، گل نماز است ...
26 ارديبهشت 1393

تاب بازی

تاب تاب همبازي خدا جونم چه نازي من دوست دارم تو بازي به من نگاه بندازي به من بگي خدايا يواشكي يه رازي ...
26 ارديبهشت 1393

کفش

نی نی کوچولو کفشای سوت سوتی داره یه توپ ماهوتی داره بازی فوتبال می کنه، شوت می زنه کفشاش براش سوت می زنه ...
26 ارديبهشت 1393

اردک

اردک تک تک تک تک اردک اردک تک تک تک اردک اردکی تنها به روی آبه پراشو بسته می خواد بخوابه اون بالا بالا لک لکی پیدا مثل این اردک لک لکه تنهاست کاشکی که لک لک دوست شه با اردک تا که نباشن این دو تا تک تک اردک تک تک تک تک اردک اردک تک تک تک اردک ...
26 ارديبهشت 1393